𝔹𝕒𝕕 𝕓𝕝𝕠𝕘

سلامممم به همه بیایید ادامه .....

ژانر : ازدواج اجباری ، پولیسی ، جنایی ، عاشقانه ، کل کلی ، برعکس تمام رمان ها پسر دوستانمون خیلی آرومه و دختر خیلی مغرور ...

معرفی رمان 👇

شخصیت ها : 

نقش اول زن : سارا شایسته 

نقش اول مرد : علی شایسته 

نفش مکمل زن : فریبا محتشم ( مادر سارا ) ، فاطمه زارعی ( مادر علی ) 

نقش مکمل مرد : بهنام شایسته ( پدر سارا ) ، بهرام شایسته ( پدر علی ) 

دوست های سارا : شراره ، پارمیس ، شهاب ، ساسان پویا 

دوست های علی : محمد ، احمد 

خلاصه داستان :  دختری از دنیای آزادی ، بدون هیچ پایندی به اصول و احکام دینی بی قید و بند از هر گونه قانونی ، در خانواده که شاید خدا رو از زندگیشون عملا و علنا حذف کردن ....

پسری با دنیای کاملا متفاوت ، پاینده به تمام واجبات و احکام دین و شرع ، زندگی ای که فقط و فقط با قانون و برنامه ریزی پیش به می رود ، و در خانواده ای شاید علناً خدا در زندگیشون زیاد حضور داشته باشه ولی عملا همش ریا و تظاهر باشه .....

Part1 : 

از زبون سارا ...

به نام خداوند بخشاینده مهربان نمی دونم برای بار  پنجم یا ششم که لیوانم رو پُر از ویسکی کردم ویه نفس سر کشیدم بدنم سست شد توی همون حال خمار که داشتم فهمیدم بیشتر موندنم مساویست با گند بالا آوردن ، به زور خودمو جعم جور کردم و زدم بیرون اینگه چجوری رسیدم خونه رو یادم نیست فقط یادمه تا رسیدم لباسامو کندم و خودمو انداختم رو تخت . از خواب بیدار شدم تمام عضلاتم درد میکرد حولمو برداشتم و رفتم زیر دوش آب داغ ، خوب عضلاتم که شل شد بیرون اومدم با همون حوله نسشتم رو تخت و گوشیمو از تو کیفم در آوردم  اوه مای گاد 30 تا میس 17 تا اس چخبره ؟! 

Part2 : 

به شراره زنگ زدم که خیلی پس داده بود بعد کل کل کردن با اون قط کردم  حولمو با تاب و شورتک سفید عوض کردم ساعتو نگاه کردم 3 بعد از ظهر بود رفتم پایین و بلند داد زدم ، احترام ، احتراممممم ، ( خدمتکار رو صدا میزنه ) در حالی که هول دستکش های کفیش رو در می آورد بلی ... خانم فریبا و بهنام کجه استند ( مخاطب  ننه ،  باباش ) ......

تماممممم

منتظر پارت های بعدی باشید