تصویر هدر بخش پست‌ها

𝔹𝕒𝕕 𝕓𝕝𝕠𝕘

با وبلاگی از جنس خفن در خدمتتون هستیم 🌷 از رمان گرفته تا کیپاپ..... اینجارو از دست نده 💕🌷

رمان: عشق بی معنی!

رمان: عشق بی معنی!

| ✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦

سلام بچه ها!!خوبید؟؟؟

میگم بچه ها یه رمانی هست که خودم نوشتم اسمش هست عشق بی معنی و شاید تا سه پارت طول بکشه حالا تا هر پارت طول کشید بهتون میگم 🥰😍🤩🤗

حالا برید ادامه👇🏻

آدرین:پووف یه روز کسل کننده دیگه!

امسال سال اولی ها بیشتر از سال دومی ها هستن و باید مواظب باشم که دیگه عاشق نشم!💔

💮فلش بک به گذشته💮

آدرین: وای چه دختر خوشگلی بهتره برم باهاش دوست بشم؟! آره میرم🚶

سلام خوشگله🖐 با من دوست میشی؟

کاگامی: بله اسم شما؟

آدرین: آدرین هستم و شما؟؟ 

کاگامی: کاگامی هستم از آشنایی با شما خوشبختم🙂

آدرین: منم همین طور

آدرین: ما باهم یک سال خوش گذروندیم چون گابریل به من بی محلی می‌کرد هرروز رو با کاگامی میگذروندم و بعد یک سال داشتم از کنار یه پارک رد میشدم که دیدم کاگامی یه دوست پسر دیگه ای داره!😔

دویدم و رفتم به خونه و گریه کردم این موضوع باعث شد که من چند روز به دانشگاه نرم چون منو یاد اون می‌انداخت و من دوست نداشتم نگاهش کنم🥴😡

بعد چند روز با اصرار ناتالی رفتم به دانشگاه 

ناتالی: سعی کن فراموشش کنی

آدرین: باشه ناتالی 

پایان فلش بک🫠🫠🫠🫠🫠🫠

آدرین: داشتم میرفتم که یهو دختر سال اولی با چشمهای آبی و موهای آبی پر رنگ رو دیدم

وای نه آدرین نه یک سال گذشته رو یادته نه نه نباید نکنه من دارم عاشق میشم؟

 

نویسنده: آره جون خودت😒😏

آدرین: من تمام شب رو به اون دختر فک میکردم اون خیلی خوشگل بود

 

الو نینو فک کنم دوباره عاشق شدم ولی من نمیخوام 

 

نینو: اووو پسر !!برو باهاش دوست شو

آدرین: چی؟ نه

نینو: منم همینطور ولی دختره خیلی عالی بود

آدرین:کدوم دختر؟

نینو: آلیا دیگه! 

آدرین: آهان

😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️😶‍🌫️

مرینت: هعییی سال اولی بودن خیلی سخته!! اصلا چرا دانشگاه اینجوریه؟؟ آهه حالم بهم خورد چقد همه عاشق همن 

و یهو به سرم زد که تو آلیا رو داری😀

اوه آره ژینگگگگگ زینگگگ آلیا کجایی ؟؟

آلیا: روبروت

مرینت: وای چه زود رسیدی نکنه تو جادو گری هان؟😏😏

آلیا: آره من جادو گرم

مرینت: داشتم با آلیا حرف میزدم که یه پسر با موهای بلوند با چشم سبز با اون نگاه خاص به من نگاه می‌کرد و نزدیک بود که حال من بهم بخوره آخه نگاهش یجور خمار بود🥴🥴🤮

 

آلیا توهم دیدی؟

آلیا: آره دختر

مرینت: نکنه عاشقمع؟

آلیا: زر نزن باور

مرینت:🙄

چند روز میگذره و من رفتم کتابخانه

یه ساعت بعد

خوب دیگ برم وای اون پسر باز اومد

 

مرینت: رسیدم خونه دیدم کیفم نی

و دیدم که یه شماره ناشناس به من زنگ زد

الو بله؟

سلام خانم کیفتان جامونده کجایین بیام بدم بهتون

مرینت: یه لحضه خشک شدم و آدرس رو دادم 

چند لحضه بعد 

زینگگگ زینگگگ

سلام خانم کیفتان

مرینت: وای همون پسره چرا دوباره خمار نگا میکنه؟ 

داشتم کیفم رو ازش میگرفتم آماده تشکر بودم که اون اومد جلو صورتم و 

 

❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹 

لایک ها زیاد شاید پارت بعد منحرفی باشه😁 بای کیوتام