تصویر هدر بخش پست‌ها

𝔹𝕒𝕕 𝕓𝕝𝕠𝕘

با وبلاگی از جنس خفن در خدمتتون هستیم 🌷 از رمان گرفته تا کیپاپ..... اینجارو از دست نده 💕🌷

رمان باهم دیگه💞 p1

رمان باهم دیگه💞 p1

| ✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦

آلیا: برای رفتن به بیرون لباس هامو پوشیدم 

مرینت: وقت گذشت زود باش مرینت هنوز تو داری آرایش میکنی😑

مرینت: الو آلیا آماده شدی؟؟؟

آلیا: آره مرینت حالا کجا بیام؟؟ 

مرینت: بیا به همون پارک قدیمی

آلیا: باشه راه افتادم تا بیام بای

مرینت: بای🖐🖐

**چند دقیقه بعد**

مرینت: سلام آلیا🖐 قرررررر

آلیا: صدای چی بود؟

مرینت: هعب من بودم ای شکم بد😑

آلیا: منتظر چی هستی؟ بریم کافه الان تلف میشی بچه!

مرینت: توراه رفتن بودیم که آدرین رو دیدیم بعد سلام و احوالپرسی آدرین گفت:

آدرین:کجا میرید دخترا؟

ما بهش گفتیم کافه

آدرین: میشه منم با شما بیام؟

آلیا و مرینت: بله البته😃😃

مرینت: بعد قرن ها رسیدیم به کافه یه نوشیدنی سفارش دادیم🧋

مرینت: خیلیی خوشمزه بود

 

مرینت: آدرین و آلیا بریم یکم چرخ بزنیم؟

آدرین آلیا: بله البته🤗

مرینت: آدرین یه لحضه میای؟؟؟

آدرین : بله مری؟؟

مرینت: آدرین تولد آلیا هست تو هم میای؟؟

آدرین:بله حتما😚☺️

مرینت: خب بچه ها خیلی گشتیم حالا بیایید بریم عمارت 

 

 

آلیا:عمارت چرا؟؟؟؟

 

مرینت: تو بیا بعداَ بهت میگم🙃

 

 

وارد عمارت شدیم که یهو همه شعر تولد رو باهم خوندیم🎂🥳

مرینت: آلیا خیلی سوپرایز شد و از ما تشکر کرد من از خوشحالی اون خوشحال بودم ناسلامتی ما باهم دوستای صمیمی هستیم💗💖

بعد از جشن خیلی خوردم کیک نوشیدنی و...🧋🍰

بخاطر همین  به آلیا گفتم و سری به دستشویی شتاب بردم😅

 

 مرینت:بعد از آمدن از دستشویی پیش آلیا مشغول حرف زدن بودم که یه نفر از پشت سر دستمال روی بینی جولیکا گذاشت و اونو برد به عبارتی دزدید

 

ما می‌خواستیم بریم  برای کمک ولی...

 

♤☆♡♤◇☆♧♡☆◇♡♧♡☆♤◇♧☆

 

بد جایی قط کردم نه؟؟ عیبی نداره لایک و کامنت همه ۳ پارت بعد طولانی و جذابه پس بترکونید🥰

کیوتا و بای👋