پارت ۱ عشق و نفرت
صبح بود. صدای گنجشکان بهشتی مرا از خواب بیدار می کند. خودم را معرفی نکردم. من الیزابت فرشته عشق هستم. همان فرشته ای که کار های خوب شما را یاد داشت می کند. من دنبال صلح و آرامش هستم.
لباس صورتیم را می پوشم یک دامن پف پفی و با یک کراپ صورتی. از پله های قصر پایین می روم.
این قصر ۵۴ اتاق و سه طبقه دارد. هر اتاق مخصوص یک فرشته است. طبقه اول برای فرشته های خوب یعنی فرشته هایی که کار های مربوط به کارهای خوب جامعه را انجام می دهند طبقه دوم برای فرشته های بد یا به عبارت دیگه شیطان هست. به طبقه دوم جهنم هم گفته می شود. طبقه سوم که بهترین طبقه است. مربوط به فرشته های است که قبلاً انسان بودند. در اصل انسان های خوب که گناهانشان انگشت شمار است به عنوان فرشته انتخاب می شوند و بهترین طبقه این قصر زندگی می کنند. این قصر خیلی بزرگ، در اصل جهان آخرت است.
از پله ها پایین می روم و به اتاغ مخصوص انجام کار های فرشته های خوب می روم این اتاغ یکی از بزرگ ترین اتاغ ها این قصر. پشت میزم می نشینم تا میام کار ها را شروع کنم فرشته اعظم کار های خوب میاد آن رییس فرشته های خوب است.
به من می گوید: الیزابت به دفترم بیا باهات کار مهمی با تو دارم.
وارد اتاغ می شوم. رییس شیاطین( همون فرشته های بد ) با یکی از شیاطین که درجه ی آن با من یکی است آنجا بودند.
رییس شیاطین می گوید: دنیا در حال نابودی است.
من و همان شیطانی که با من هم درجه است که در اصل اسمش جان باهم می گوییم: وات؟ یعنی چی دارد دنیا نابود می شود.
اگر از این پارت خوشتون آمد لایک فراموش نشه ❤️
راستی، پارت ۲ فردا ساعت ۴ پست می شود💌🕗
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺