تصویر هدر بخش پست‌ها

𝔹𝕒𝕕 𝕓𝕝𝕠𝕘

با وبلاگی از جنس خفن در خدمتتون هستیم 🌷 از رمان گرفته تا کیپاپ..... اینجارو از دست نده 💕🌷

جهنم سفید6p

| ღGᵣₐy bᵤₜₜₑᵣfₗyღ

بل بله میدونم رگباری پارت میدم🤌🏻😔نکته ها:

۱-عزرائیل مادر تهجو و ابلیسه.

۲-همه موجودات گرگینه فرشته پری شیطان موجودات ماه موجودات خورشید جادوگر خون آشام از قبل انسان بودن بعد مردن به شکل الانشون در اومدن.

۳-اگه یه فرشته در روز۱۴ ماه میلادی بمیره به ماه کامل اون شب تبدیل میشه.

۴-احتمال دومین مرگ در ماه و روزی که اولین مرگ رو تجربه کردی بیشتره.

۵-هر ماه تو دنیا گرگینه ها معنی خاص خودشو داره مثلا ماه هلالی فقط دو بار درسال ظاهر میشه که معنیش اتفاق غیر منتظره است.

۶-من تو پارت یک سوتی دادم!اون زمان یعنی سال صفر اصلا ساعت اختراع نشده بود ولی من برا جمع کردن سوتیم میگم اختراع شده.🌝

۷-فرشته ها یا هر موجود دیگه ای بعد از مرگ به کف دریا تبدیل میشن.

۸-میکائیل قانون وضع کرده برا خاکسپاری و اینا باید مجوز داشت.

٩-بچه فرشته ها جای خودشونو میگیرن یه نمونه تهجو و ابلیس که فرشته های مرگ آینده ان.

۱۰-میکی جون(میکائیل)یه فرشته رو سر هر خاکسپاری به بهونه های مختلف میکشه.

۱۱-فرشته ها فقط صدای خدا رو میشنون هیچکدوم تا حالا ندیدنش.

۱۲-هرکدوم از شخصیت ها سرنوشت غمگینی دارن و قراره هر بار سرشون گریه کنید.

اصلا هم پیچیده نیست.😔🤡

 

فرشته ها در آن اتاق جمع شده بودند و درباره ی فرزند عزرائیل بحث می کردند.

_از ترکیب خون ها میشه فهمید که اونی که این گروه خونی رو داره کیه.

و بعد دو خونی که با هم ترکیب شده بودند را درون لوله ای ریخت که تهش تلویزیون وصل بود؛عکس شیطان نمایان شد.

_آه خدای من!

چشم های فرشته ها به گردترین حالت ممکن در آمد.
_نباید بزارین کسی از این قضیه بویی ببره فهمیدین؟

فرشته ها بجز میکائیل که در آن جمع حضور نداشت سری تکان دادند.

هانیل به سمت گرگینه آمد،لبخندی زد و دست های گرگینه را گرفت؛اشک در چشم های گرگینه حلقه زد.

هانیل جلو آمد و اشک های گرگینه را بوسید،از تعجبش خندید.

_اون روز خودکشی کردم چون تو و خانوادم تنها دلیل زندگیم بودین که شما هم از دست دادم؛تو همیشه منو از تنهایی در میاوردی و اشک هامو میبوسیدی،حالا بزار من از تنهایی درت بیارم و اشک هاتو ببوسم باشه؟

سال0000


دخترک به سمت جنگل دوید و اشک هایش از چشم هایش سرازیر شدند.

دیگر کسی نبود که اشک هایش را ببوسد،او حالا،تنها شده بود.

شاخه را به سمت گردن خود گرفت.

_خداحافظ زندگی سلام تهجو.

و لحظه ای بعد،دیگر چیزی بجز جسم بی جون دخترک در آنجا نمانده بود.

________
چون من آدم خیلی مهربونیم اولین بارمه شرط میزارم واگرنه رگباری پارت میدم.🌝شرط:۱۰لایک۱۰کامنت

اگه راجب رمانم تئوری دارین خوشحال میشم بدونم ولی اگه یخورده بهش فکر کنین زیاد پیچیده نیست.