تصویر هدر بخش پست‌ها

༻𝕭𝖆𝖉 𝖇𝖑𝖔𝖌 ༻

با وبلاگی از جنس خفن در خدمتتون هستیم 🌷 از رمان گرفته تا کیپاپ..... اینجارو از دست نده 💕🌷

⁦✯✯ سگ های ولگرد بانگو : ظهوری قدرتمند✯⁠✯

⁦✯✯ سگ های ولگرد بانگو : ظهوری قدرتمند✯⁠✯

| ꧁༒☾ 𝔏𝔲𝔫𝔞 ☽༒꧂

سلاااااااام.

خب توی این پست اولین پارت از رمانم قرار داره.

امیدوارم ازش لذت ببرید ✨✨

پارت ۱

 

لونا
لباس مناسب پوشیدم و از اتاق زدم بیرون. به راه پله رسیدم و طبق معمول تصمیم گرفتم که ازش سر بخورم پس روی دسته نشستم و ازش سر خوردم.
وقتی به آخر های پله ها رسیدم ازش پریدم و دقیقاً پشت سر چویا قرار گرفتم. اون متوجه من نشد پس با دستم به شونش زدم.
من : سلام چویا 
چویا : طبق معمول بی سر و صدا 
من : کار من همینه.
چویا : شکی توش نیست
من : نظر لطفته.
اووووووه ببین کی اونجا بی خبر پشت به ما ایستاده. رو به چویا گفتم : چویا میشه یه لطفی در حقم بکنی؟
چویا : باز دردسر جدید چی تو آستین داری؟
یه تک خنده ای کردم.
من : اومممممم. ببین کی اونجا ایستاده.
چویا رد نگاه من رو گرفت و به فرد مورد نظرم رسید 
چویا : خب؟
من : می‌خوام حواسش رو پرت کنی و من از پشت بهش سلام کنم.
چویا : دیوونه شدی؟ ممکنه بهت آسیب برسونه .
من : به من آسیب نمیزنه.
چویا شونه ای بالا انداخت و گفت : خیلی خب باشه.
و به سمت فرد مورد نظرمون رفت و باهاش صحبت میکرد.
منم آروم آروم رفتم تا پشت اون فرد رسیدم و با دستم زدم به شونش
من : سلام ...

 

خب این از قسمت اول داستانم .

امیدوارم ازش خوشتون اومده باشه.❤️❤️

راستی کسی می‌تونه حدس بزنه که لونا به کی سلام کرده؟  ✨✨