ترسناک
برید ادامه تا بخونید
برید ادامه تا بخونید
درخواستی ازMBTI می پذیرم.یعنی مثلا شما میتونید درخواست بدید تایپ چه کیدراما/انیمیشن/انیمه/سریال رو بزارم.
برید ادامه
بچه ها این کپی هست که با منبع زدم یعنی روی اولین پیام بزنید میاد
حالا برو ادامه
بچه ها بخاطر دیر پارت دادن ببخشید چون ده تا پست بیشتر نمیشد گذاشت و تازه الان باز شد
رمز: ۱۲۳
لایک کن برو ادامه
لایک نکرده نریا😉
ادامه
مایل به لایک؟؟
اول لایک و بعد ادامه
...
مایل به ادامه؟؟؟
ادامه
لایک فراموش نشه
خب.... ادامه
برید ادامه
برو ادامه عزیز
برو ادامه
بزن ادامه
برو ادامه
مرینت: داشتیم میرفتیم که یهو ماشینو نگه داشت ازش پرسیدم چرا نگه داشتی؟
آدرین: خب بگو ببینم چطوری پدر و مادر مردن؟ تو قبلا برده ای بودی یا ن؟
مرینت: واس چی میخوای بدونی؟؟
آدرین: اگه به من نگی باید شب تو رخت خواب ازم پذیرایی کنی
مرینت: ازش میترسیدم و مجبورشدم بگم ..لب زدم و گفتم: خوب قضیه از این قراره که ما یهو .. ورشکست شدیم مامانم و بابام صبح تا شب کار میکردن برای ردیف شدن دوباره زندگی مامانم یه روز گیر خفت گیر ها افتاد و با اون س* کس کردن تا حد مرگ و اون مرد😭
پدرمو هم همونجا کشتن😭
و بله من یه روز برده یه کسی بودم
داد زد:کی؟ کی بود برده ات؟؟
مرینت: خب ... اسم اون لوکا هست
آدرین: اگه ببینمش زنده اش نمیزارم😏
مرینت: من هر روز و هر روز رو با ترس به دانشگاه میومدم تا اون لوکا منو نبینه چو.... وسط حرفم پرید و گفت: چون چی ها زود بگوو؟؟؟
منو دزدید و برد به خونش و با منم س*کس کرد حتی اینم جای کبودیاش آدرین ناراحت شد و گفت
آدرین: من دیگه نمیزارم دستشون بهت بخوره
مرینت: حالا یکم احساس امنیت داشتم با اینکه هنوز آدرین رو دوست نداشتم ... تو خیال خودم بودم که آدرین اومد و ازم لب گرفت . همکاریش نکردم چون حالم خوب نبود
آدرین: چرا همراهی نمیکنی؟؟
مرینت:خب من حال ندارم الان میشه بعدا؟؟
آدرین: اگه حالت خوب نی باشه برا بعدن !
مرینت: چشمی گفتم و رفتیم
به دانشگاه که رسیدم حوصلم پوکید و زیاد نتونستم درس رو گوش بدم
استاد(آدرین): خانم حواستون هست؟؟
مرینت: بله استاد یکم حواسم پرت شد
پایان کلاس👇🏻
مرینت: استاد گفت: سوار شو و من گفتم چشم و راه افتاد صدای شکمم توی ماشین افتاد
آدرین: هوم بگو ببینم صدای چی بود؟؟
مرینت: اوه ببخشید من غذا نخوردم و گرسنمه
چیزی نگفت و رسیدیم به خونه
آدرین: برو اتاقت
مرینت: و من هم رفتم
چند دقیقه بعد👇🏻
آدرین: جوجه بیا پیتزا
مرینت: از جوجه گفتنش همیشه خجالت میکشیدم و سری گفتم چشم اومدم
آدرین: بشین و بخور
مرینت: ازش تشکر کردم و شروع به خوردن کردم ....شما نمیخورین؟؟
آدرین: نه خودت بخور
مرینت: ازش تشکر کردم و آماده رفتن به اتاقم بودم دستمو کشید به سمت خودش و لب تو لبم گذاشت و گفت: حالا آماده ای؟؟؟
مرینت: یکم
و شروع کرد لب گرفتن بعد اون منو برد به اتاقش و
بچه ها لایک زیاد پارت بعد منحرفی
دوستون دارم بای❤️